829

ساخت وبلاگ
اون "تولدت مبارک"هایی که از ته دله و با دستپاچگی، معمولا گفته نمیشه .. "میلادت مبارک، زمینی شدنت مبارک و .." رو همه میگن ..
829...
ما را در سایت 829 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manomoham1 بازدید : 181 تاريخ : يکشنبه 15 بهمن 1396 ساعت: 12:44

خیابونها رو عوض نکردن .. پل جدید نساختن .. مسجد جدید درست نکردن .. به کتاب فروشی های شهر هم چیزی اضافه نشده .. "دارینوش" هنوز اون کتابی که می خواستمو نیاورده .. ولی تو گم میشی .. چون نمیدونی به کجا تعلق داری ..
829...
ما را در سایت 829 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manomoham1 بازدید : 190 تاريخ : يکشنبه 15 بهمن 1396 ساعت: 12:44

کالسیفر باشه .. من حاضرم تمومه موهامو بدم بهش تا دوباره بتونه قلعه رو راه بندازه و دور شیم ..
829...
ما را در سایت 829 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manomoham1 بازدید : 193 تاريخ : يکشنبه 15 بهمن 1396 ساعت: 12:44

ترو یادم نرفته .. میبینی بدبختیه ما رو؟ اومدم رمز کارتمو عوض کنم .. تاریخ تولدت یادم اومد .. شمارت یادم اومد .. شماره پیرهنت توو تیمتون یادم اومد .. پلاک ماشینت یادم اومد .. عدد موردعلاقت یادم اومد .. تعداد دفعاتی که اون آهنگ لعنتی رو گوش دادیم یادم اومد ..
بابا گفت بالاخره چی شد؟
گفتم یه عدد بگو ..
829...
ما را در سایت 829 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manomoham1 بازدید : 194 تاريخ : يکشنبه 15 بهمن 1396 ساعت: 12:44

فکر نکن که با پاک کردن آرشیو پیامها، پاک کردن آهنگها، سپردن به بقیه که ازش حرفی نزنن، نپوشیدن بعضی مانتوها و نرفتن به اون کافه ها میتونه کمکت کنه فراموش کنی ..
تو هنوزم توی ماکارونی، قارچ نمیریزی ..
829...
ما را در سایت 829 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manomoham1 بازدید : 191 تاريخ : يکشنبه 15 بهمن 1396 ساعت: 12:44

حالم از همه ی دنیا خوب تره .. الان دارم با اون دختر مومشکی از پله های نامتقارن پایین میرم و جیغ میکشم .. میخورم به دیوار .. بالای سرم یه پنجره باز میشه و اینبار، یه مار داره مشروب میخوره و جای ماتیکش روی شیشه میمونه .. نیش هاش رو از جا کنده و هنوز گودی هست روی لثه اش .. آروم از کنار دیوار میرم .. در باز میشه .. کلی بخار هست .. هوا مرطوب و گرمه .. یه روشنی میبینم .. کاباچی داره گیاه های خشک شده رو آسیاب میکنه برای ساخت آب گرم حموم .. لباسامو که عوض کردم .. وقتی تنم دیگه بوی آدمیزاد نداد .. وقتی از روح رودخونه اون دارو رو گرفتم .. هیچ جا نمیرفتم ..  شاید حداقلش به دیدن خواهر یوبابا برم و کمکش کنم یه شال جدید ببافه.. 829...
ما را در سایت 829 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manomoham1 بازدید : 195 تاريخ : سه شنبه 3 بهمن 1396 ساعت: 17:49

خط کش آهنی را از جامدادی گلگلی بیرون می آورد.. تکه های خیلی خوبش را جدا میکند و میسپاردش ب دست لبخند زردرنگ .. فکر کرده بودی به همین راحتی بی خیالت میشود؟
829...
ما را در سایت 829 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manomoham1 بازدید : 175 تاريخ : سه شنبه 3 بهمن 1396 ساعت: 17:49

این خاله ست. آره همیشه عینکی بوده. توو بچگی اسمش جزو بانمک ترین جهره های تاریخ ثبت شده و الان هم برنده کاپ طلایی مهربونی و دلپاکیه. متخصص انیمیشن های حال خوب کن و پایه ی سینما رفتنه.این مامانیمه. ملکه ی قصه ها و خاطرات. طوری خاطراتش خوب و نابه که هرکسی واسه خاطره ساختن باید از اجازه ی مامانی بهره مند بشه. استاد تغییر صدا و فرشته ی محافظ نوجوون ها واسه پیچوندن گیردادن های ماماناست.بقیه به اینجا میگن حیاط ولی واسه من مثل یه سرزمینه که به موقع ورودت آهنگهای قلعه هاول پخش میشه. با اون کرکره که موقع ظهر پایین میاد و این دیوار که هر زمستون با برف روش یه لبخند میساختم.اینجا انباریه. مرکز خرابکاری های من. کمد سمت راست. اون تهه. گوشه دیوار. در زرد رنگ آهنیشو که بازکنی .. میفتی تووی دنیای دکمه ها. از هر کدوم هم همیشه تعداد فرد هست. انگار کسی با خودش عهد کرده بوده که تو دکمه بازی، همیشه یکی تنها بمونه.سمت چپ کمد لباساست. بهترین جا برای دختربچه های سرتق. پوشیدن کفشهای پاشنه بلند و ترس از اینکه به قول مامان بشکنه پاشنه اش چون پاهای کوچولوت کل کفش رو نمیگیره و به یه قسمتی نیروی بیشتری وارد میشه. هنوزم نمیدونم راست میگفت یا نه.اینجا دستشوییه. بچه که بودم بزرگترین ترسم بعد از زود رفتن از خونه مامانی، اینجا بود. همیشه یه سوسک در کمینه که خبر بده "نه وایسید وقتی دختربچهه اومد بریم بیرون" و جیییبغ.هم 829...
ما را در سایت 829 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manomoham1 بازدید : 169 تاريخ : سه شنبه 3 بهمن 1396 ساعت: 17:49

یادمه سینا یه انیمیشن داشت. غارنشینان. به دور از کیفیت ناجورش واسه خاطر حذف مواردی .. یه اتفاقی افتاد.همه دور اون پسر جمع شده بودن و به داستانش گوش میکردن. یهو گفت دختره افتاد پایین .. همه از جاشون بلند شدن که برن. عادت کرده بودن تهه داستانها با مرگ باشه .. با نرسیدن به آرزو .. با "خواست بره سراغ رویاهاش و مرد" .. با "دوست داشت متفاوت باشه و مرد" .. با "به حرف همه گوش کرد، بیخیال خواسته هاش شد و زنده موند".ولی پسر یه چیز تازه گفت .. و بقیه دوباره نشستن ..عادت کردیم به آخرای داستان هامون .. به نرسیدن هامون .. که هردفعه میای تلاش کنی یه صدایی از تووی تاریکی میگه "تو که این همه نرسیدی .. این هم روش" ..ولی کسی نیست بعد از نفس گرفتن، یه تیکه جدید از داستان رو شروع کنه .. با اشتیاق در حالیکه چهارزانو نشستی غرق حرفهاش بشی ..یه راوی نداریم که چیزی بگه ..یکی یه چیزی بگه ..حتی اگه نفس گرفتنش واسه گفتن جمله بعدی یه ماه طول بشه ..یه چیزی بگه .. همه دارن بلند میشن .. دارن میرن .. 829...
ما را در سایت 829 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manomoham1 بازدید : 179 تاريخ : سه شنبه 3 بهمن 1396 ساعت: 17:49

تا حالا به سیم آخر زدی؟ صدای زیر داره یا بم؟ شک ندارم واسه تو صدای بم داره.صداهای زیر، زنونه ست. خوبیت نداره. تو حتی نفس کشیدنت هم باید بم باشه. ولی من چندبارکی زدم به سیم آخر. نه اون روز که توو کافه گفتی میخوای گم و گور شی رو نمیگم. در مورد خودمه اصن. درسته تو حتی تووی برنامه ی خریدن ماژیک وایت بردم هم هستی ولی اینبار خودم به تنهایی زدم به سیم آخر.صداش بدک نیست. نه زیر نه بم. مثل هیچکدوم از سازهایی که شنیدی نیس. حس میکنی داری توو لاپوتا قدم میزنی .. یا تووی مزرعه لاک ویلو زیر درخت نشستی و گاوها رو نگاه میکنی .. یا منتظر ارتش پشتیبانی اشباحی واسه نجات آقای کرپسلی .. یا یکی از مهمونی های آقای بینگلی ..یجور سرخوشی همراه با اینکه میدونی نباید توو این موقعیت باشی .. یه جای کار میلنگه .. جای پاش، چوب هم نمیذاره .. 829...
ما را در سایت 829 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manomoham1 بازدید : 185 تاريخ : سه شنبه 3 بهمن 1396 ساعت: 17:49

خدا نیاره اون روزی رو که غروب زمستون باشه .. هوا سرد و خشک .. خواهرت که قرار بوده این هفته بیاد پیشت، نیاد .. قرار بعدازظهرت بهم بخوره .. عزیزترین یه شهر دیگه باشه .. دلت بخواد Spirited away رو ببینی ولی سیستم بالا نیاد.. ناهارت خوشمزه نشده باشه و پرتقال اونقدر بزرگ باشه که نتونی تنهایی تمومش کنی و فکر کنی واقعا الان نباید آبجی خانومت اینجا باشه که نصفش کنی و بدی دستش؟ .. خدا اون روز رو نیاره یا بیاره ولی وسط راه رهاش کنه .. جاش بذاره .. پرتش کنه توو مریخ ..
829...
ما را در سایت 829 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manomoham1 بازدید : 191 تاريخ : سه شنبه 3 بهمن 1396 ساعت: 17:49

اصلا وقتی بخوای با نیت حرف زدن بشینی پیش کسی، یه وزنه صدکیلویی میبندن به زبونت .. ولی وقتی همینجوری داری خیره نگاه میکنی به در اتاقت - که خواهرت صدبار گفته اینجوری خیره نشو به یه جا - دهنت باز میشه .. بام بام بام .. بعد برمیگردی طرف چپ رو نگاه میکنی .. دیواره .. طرف راست .. میزه ..
چه خوب شد که کسی نبود .. چه بد که واقعا کسی نیست ..
829...
ما را در سایت 829 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manomoham1 بازدید : 186 تاريخ : سه شنبه 3 بهمن 1396 ساعت: 17:49

چندسال پیش. داداشم عاشق فست فود بود .. هروقت حالمون بد میشد، سریع میرفت دوتا پیتزا میگرفت .. یه فیلم میذاشتیم تو تلویزیون اتاقش و غرق میشدیم ..چند روز پیش پکر بود .. به تار موهاش غصه آویزون بود .. کلی سر به سرش گذاشتم .. با مشت زدم به بازوش .. گوشیشو برداشتم و اسم مخاطبهای گوشیشو عوض کردم .. تا حتی عصبانی بشه .. با هم دعوا کنیم .. ولی اونجوری نباشه ..درست نشد ..دیشب سفارش پیتزا دادم .. آناکارنینا رو گذاشتم توو دستگاه و بسته سیگارش رو پرت کردم گوشه دیوار ..غذاشو نصفه گذاشت .. سرشو تکیه داد به دیوار و با دستش رو زمین دنبال یه چیزی گشت ..گفتم پس چرا حالت خوب نشد؟ گفت همه مشکلات با نصف پیتزا درست نمیشه ..گفتم ولی با یه پاکت سیگار درست میشه؟هیچی نگفت ..قبلا برای اینکه کم نیاره میگفت حرف حق، کتک داره .. ولی الان فقط چشماشو بسته بود ..خواستم یه حرفی بزنم .. مثل دو سال پیش .. پارسال .. حتی شش ماه پیش .. ولی چیزی برای گفتن نبود .. منی که حتی از ترک دیوار هم داستان میساختم، حرفی نداشتم ..مشکلاتمون با پیتزا حل نمیشد .. با سیگار کم نمیشد .. با حرف، فراموش نمیشد ..خواستم بلند شدم که گفت تلویزیون هم خاموش کن ..خودم حفظ بودم .. بعدش میخواست بگه چراغو خفه کن .. درو ببند .. بگو خوابم که کسی نیاد ..گفتم وقتی مشکلات با پیتزا و سیگار و حرف و خرید و آهنگ حل نشه .. چی میشه؟جواب نداد ..ولی حالا .. در عر 829...
ما را در سایت 829 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manomoham1 بازدید : 173 تاريخ : سه شنبه 3 بهمن 1396 ساعت: 17:49

نامردیه دیگه.. یا صدات نپیچه توو گوش آدم یا برگردم ببینم پشت سرمی ..
829...
ما را در سایت 829 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manomoham1 بازدید : 180 تاريخ : سه شنبه 3 بهمن 1396 ساعت: 17:49

یه دوره هایی هست تو زندگی آدم .. که میبردش به پوشه آهنگهایی که معمولا سمتشون نمیره .. دوره هایی که باید بد و بدتر و بدترین و افتضاح و اصن حرفشو نزن، یکیو انتخاب کنی ..
دوره هایی که صدای اذون مغرب از صدتا آلبوم چارتار بیشتر اشکتو درمیاره .. دوره هایی که دوباره میری توو فاز گیر دادن به اینکه خدا چرا بغلمون نمیکنه؟
"نه جدی ناتا .. خدا چرا بغلمون نمیکنه؟ باور کن این هم خیر العمله"
باز شروع کرد ..
829...
ما را در سایت 829 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manomoham1 بازدید : 182 تاريخ : سه شنبه 3 بهمن 1396 ساعت: 17:49

حتی راضیم پرفسور اسنیپ بغلم کنه بگه هیچی نیس .. درس میشه ..
829...
ما را در سایت 829 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manomoham1 بازدید : 185 تاريخ : سه شنبه 3 بهمن 1396 ساعت: 17:49

توو دور و بریام کسی شکلات تلخ دوست نداره .. لااقل بیا این دوتا بسته رو ببر ..
829...
ما را در سایت 829 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manomoham1 بازدید : 170 تاريخ : سه شنبه 3 بهمن 1396 ساعت: 17:49

اگه میازاکی نبود .. اگه شهراشباح نبود .. اگه قلعه متحرک هاول نبود .. اگه پرنسس مونونوکه و لاپوتا و پونیو نبود .. چجوری میشد جون سالم به در برد میون این بل بشو؟
(One Summer's Day را پلی میکند و با دختر به دنبال هاکو میرود.)
829...
ما را در سایت 829 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manomoham1 بازدید : 188 تاريخ : سه شنبه 3 بهمن 1396 ساعت: 17:49

از وقتی باتری بنفشو که خیلی ذوق رنگشو کردم انداختم به ساعت، تنظیمش نکردم .. الان ساعت یازده و نیمه .. شب؟ روز؟ معلوم نیست .. چقدر گذشته؟ چقدر مونده؟ معلوم نیست .. چرا نیومد؟ چرا نمیاد؟ معلوم نیست .. دیر شد؟ دیر نشد؟ معلوم نیست ..
آخ که چقد خوب که معلوم نیست ..
829...
ما را در سایت 829 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manomoham1 بازدید : 182 تاريخ : سه شنبه 3 بهمن 1396 ساعت: 17:49

تلویزیون داره اعلام میکنه قبل از زمین لرزه باید وسایل ضروری رو توو یه کیف بسته بندی کنید .. تو که حتی تووی اون کیف مشکیه هم جا نمیشی .. نیستی که جا بشی .. اگه بودی و جا میشدی هم تا زلزله بعدی خفه میشدی .. به مامانت بگو بعد از زلزله تو رو برام پست کنه ..
829...
ما را در سایت 829 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : manomoham1 بازدید : 191 تاريخ : سه شنبه 3 بهمن 1396 ساعت: 17:49